به گفته ی صاحبان فرهنگ ها و فرهنگنامه ها تعبیر دیگری در رابطه با موضوع این ضرب المثل وجود دارد که :
« آب بند هایی بود که در جای جای جوی های نشیب دار می بستند که هم آب نگاه دارد و هم جوی شسته نشود.»
در حال حاضر که تمام شهرها و غالب روستاهای کشور لوله کشی شده و از آب تصفیه شده استفاده می کنند
ولی سابقا که لوله کشی نبود و آب مورد احتیاج شهرها در داخل جوی های سرباز (نه سربسته) جریان داشت
هرجا که لازم بود مقداری از آب جاری به داخل کوچه های مسیر یا خانه های مسکونی جریان پیدا کند سد و بند کوچکی از جنس چوب به نام پته در داخل جوی خیابان یا کوچه قرار داده می شد
و آب را به قدر کفایت (نه کم و نه زیاد) به داخل حوض و آب انبارها جریان می دادند تا از آب حوض برای شستشوی ظروف و اثاثیه و ملبوس و از آب نیمه صاف آب انبار که قسمت عمده ی گل و لای و اضافاتش رسوب کرده است برای نوشیدن و به کار بردن درامور خوراک پزی استفاده نمایند.
سابقا افرادی بودندکه در سالهای کم آبی و خشکسالی، احتیاج مبرم به آب برای پر کردن حوض و آب انبار به منظور رفع نیازمندی های داخلی، آنان را وا میداشت که در غیر نوبت به حقوق دیگران تجاوز کرده از آب سهمی و نوبتی آنان، سو استفاده کنند.
برای حصول این مقصود نیمه های شب که تمام سکنه آن محله و آبادی بر بستر راحت و آسایش غنوده بودند در داخل جوی پته میبستند و آب می بردند.
بدیهی است در آن نیمه های شب کمتر کسی متوجه آب دزدی آن شخص میشد، مگر آنکه فشار آب گاهی موجب گردد که پته اش روی آب افتد یعنی فشار آب پته را از جایش کنده به جاهای دیگر ببرد که در این صورت ساکنان خانه های پایین تر پته را بر روی آب می دیدند و راز و سرش بدین وسیله فاش شده، قشقرق برپا میشد و آبرویش برباد می رفت.
ویدئو جالب و دیدنی از اصطلاح پته رو آب ریختن که به فلسفه آن به گونه ای طنز پرداخته می شود.