شال کشمیری رواندازی مردانه و زنانه بود که روی سر و دور شانهها قرار میگیرد. پارچه شال بسته به اقلیم منطقه مورد استفاده، از جنس پشم یا کرک و یا پنبه بافته میشود. محققان سرآغاز دقیقی را برای پیدایش شال بافی در کشمیر (کانیکار: Kanicar) ذکر نمیکنند. برخی از کارشناسان این شال را حاصل انتقال هنر شال بافی ایران به هندوستان میدانند، اما برخی دیگر از محققان برعکس گروه اول، شال بافی ایران را تحت تاثیر شال بافی کشمیر میدانند. از میان سفرنامه نویسان بزرگ جهان اسلام، ابن بطوطه از جمله کسانی است که اخباری مبنی بر بافندگی هنرمندان ایرانی در دربار سلاطین هند را به تصویر میکشد. این امر قوت تاثر هنر هندی از هنر ایرانی را نشان میدهد.
جنس شال کشمیری
در گذشته جنس شال در مناطق مختلف بستگی مستقیمی به اقلیم و موقعیت اجتماعی فرد استفاده کننده داشت چنانچه افراد ثروتمند از شال های ابریشمی یا کرکی استفاده میکردند. کیفیت شال به جنس کرک آن بستگی دارد. کرک شال کشمیر را از بز کشمیری که از بزهای منطقه هیمالیاست، به دست میآورند. ظریف بودن الیاف کرک، از ویژگیهای بزهای مناطق سردسیر و مرتفغ بخصوص کشمیر است.
بزهای کشمیر به دو نوع بومی و غیربومی تقسیم میشوند. بزهای بومی را کاپرا هیرکوس (Capra Hircus) و بزهای غیربومی را اصلی توش (Asli Tus) میگویند. ظریفترین و نرمترین شال جهان از کرک بز اصلی توش بافته میشود که به راحتی از حقله انگشتری عبور میکنند. این شال ها از نظر ظرافت، سبکی و گرمکنندگی از بینظیرترین شالهای بافته شده در جهان به شمار میروند.
قدمت شال بافی در کشمیر
شال های کشمیری با نام سید علی همدانی (۱۳۸۴ – ۱۳۱۵ میلادی) گره خورده است که برای تبلیغ اسلام به سرزمین های مختلف سفر کرده است. سید علی همدانی دو بار و به مدت چندین سال به کشمیر (شهر سیرینگ) سفر کرده است. وی در این سفرها، شالبافی ایران را توسط هنرمندان همراه خود به هندوستان معرفی کرده است.
بر اساس یافتههای تاریخی، شال بافی در قرن یازدهم میلادی در کشمیر وجود داشته است، اما اوج این هنر را به قرون پانزدهم و شانزدهم میلادی (دوران حکومت گورکانیان) مربوط میدانند. آنچه مسلم است به دلیل تسلط فرهنگهای ترکی، مغولی، افغانی و سیک بر منطقه کشمیر در طول تاریخ ششصد ساله اخیر، صنعت بافت شال تحت تاثیر شدید این فرهنگها قرار داشته است.
این امر را میتوان از نقش و نگارهای موجود در شال های کشمیر مشاهده کرد. برای مثال در دوره استیلای افاغنه بر کشمیر، طرح بته مخروطی شکل (بته کوچک و پهن) ظهور پیدا کرد. کارشناسان ظهور این نوع از بته را تحت تاثیر فرهنگ ایرانی میدانند. بعدها در دوره سیکها بته مخروطی دوره افاغنه، شکل باریکتر و کشیدهتری به خود گرفته و به صورت جقه درآمد. از آن پس جقه در تاج و سربند شاهان ایرانی و هندی مورد استفاده قرار گرفت.
تاثیر شال های کشمیر بر صنعت لباس اروپا
از قرن شانزدهم میلادی، شال کشمیری وارد اروپا شد و از محبوبیت زیادی برخوردار شد. از این جهت حتی پس از فروپاشی گورکانیان و بیکار شدن بسیاری از شالبافان، رونق شالبافی در اروپا باعث شد تولیدکنندگان شال کشمیری همچنان تولید خود را به اروپا صادر کنند. تا دوره سلطه گورکانیان و افاغنه بر هندوستان، طرحهای مورد استفاده در شال های کشمیری، عمدتا به صورت هندی ـ اسلامی بود، اما با روی کار آمدن سیکها و رونق دوباره شال بافی، طرح های اروپایی نیز وارد شال بافی کشمیر شد.
صنعتی شدن تولید شال در اروپا، از انحصار درآمدن تولید شال و نیز تغییرات شگرف در مد و لباس زنانه در اروپا باعث کاهش استفاده از شال در نزد زنان اروپایی شد. به این ترتیب تولید شال در اروپا دچار ضربه سنگینی شد. اثرات این رکود بر شال بافی کشمیر نیز شدید بود، به گونه ای که بیشتر کارگاههای شال بافی در کشمیر به تعطیلی کشیده شد.
ورود گلدوزی به شال بافی کشمیر
در دوره تسلط افاغنه بر کشمیر ( ۱۸۱۹- ۱۷۵۳) به دلیل سیاستهای ظالمانه و سختگیرانه حاکمان، مالیاتهای سنگینی بر شال های کشمیر بسته شد. از این رو شالبافان برای کاهش مالیات کانیکار شیوه نوآورانهای برای تولید شال های کشمیر در پیش گرفتند. در این دوره تولیدکنندگان این شال ، با استفاده از شیوههای گلدوزی، شال های آملیکار (Amlicar) را به وجود آوردند.
این شال ها را در ابتدا به صورت بی نقش میبافتند و پس از چاپ نقش روی آن با استفاده از گلدوزی، نقش هایی بر روی شال پیاده میکردند که بعد ها سوزنی کشمیر نام گرفت و شال بافی در کرمان نیز جای خود را به پته دوزی داد، از این حیث شباهت بسیاری بین پته دوزی کرمان و سوزنی کشمیر وجود دارد.