مقایسه نقوش شال های ایران و کشمیر
شال ایران از پارچههای نفیس بوده که از آغاز بافت آن اطلاعی در دست نیست، اما در دوره صفویه اهمیت زیادی به تولید آن داده شد و این هنر به اوج شکوفایی خود رسید. شالهای ایران که غالباً در کرمان تولید شدهاند با شالهایی که در دوره حکومت مغولان هند در کشمیر بافته شدهاند، شباهتهای زیادی در نقوش و ترکیببندی دارند و عناصر تزئینی هنر ایران در شالهای کشمیری دیده میشود. این پژوهش به دنبال پاسخگویی به این سوال است که مشابهت نقوش تزئینی در شالهای ایران عصر صفوی با شالهای کشمیری تا چه میزان است؟ روش پژوهش به صورت تاریخی–توصیفی و تطبیقی با مطالعات کتابخانهای و اسنادی صورت گرفته است. مقایسه نمونهها نشان میدهد که طرح شالها دارای واحد تکرارشونده ی گیاهان، گلها و نقوش هندسی در زمینه شال هستند و تکرار نقشمایه اصلی در این پارچهها به وفور دیده میشود. این تکرارها منظم بوده و ریتم خاصی دارد. در این پارچهها نوعی تناسب و هماهنگی میان نقشمایهها و نقوشی که در زمینه استفاده شده است، وجود دارد.
A Comparative Study on the Designs of Persian and Kashmiri Shawls
Shawl is one of the luxurious kinds of fabric that there is no information about its first production date. Indian Mongols had good relationship with Safavid dynasty, therefore many similar designs between woven fabrics of both dynasties can be found. Surely the Kashmiri artists were affected by Iranian handicrafts men. Common decorative elements can be seen in Iranian and Kashmiri shawls.
This research conductedusing the historical-descriptive and comparative method. Data was gathered using library resources, and then they were classified to indicate the similarities and differences between the Iranian and Kashmiri shawls. This research was conducted to answer the question that how the Kashmiriand Iranian Shawls are similar in design. The results classify the similarities among samples as follows:
Repeat unit: Fabric designs were repeated units all over the surface.
Forms: The forms were geometrical, curved or circles.
Repeat: The main motif was repeated in all directions.
Proportion: Proportions could be seen between motifs and background designs.
شال ترمه نوعی پارچه نفیس است که معمولاً از الیاف کرک، پشم یا ابریشم و با نقوش تزئینی که بیشتر بتهجقه است، تهیه میشود. ترمه را به صورت تِرمَه نیز ذکر کردهاند و آن را معادل شال کشمیری دانستهاند. در فرهنگ دهخدا آمده است که شال پارچه پشمی یا کرکی مخصوصی است که در شهرهای ایران به ویژه در کرمان و مشهد و خلخال بافته میشود و برای پالتو و لباسهای زمستانی بهکار میرود. تِرمَه هم نوعی پارچه نفیس است که از کرک یا پشم یا ابریشم میبافند و دارای رنگهای متعدد و گل و بوته است (دهخدا،۱۳۳۵، ۶۲۵). در دوره قاجار جلدی را که روکش مقوای آن از ترمه بود و بیشتر برای جلد بیاضهای دعاها بهکار میرفت را «جلد ترمهای» میگفتند (مایلهروی،۱۳۷۲، ۶۱۱). از سابقه شالبافی تا قبل از سال ۹۰۰ هجری قمری/۱۵۰۰میلادی اطلاع زیادی در دست نیست، اما در دوره صفویه اهمیت زیادی به تولید و استفاده از شال داده شده به نحوی که در دوره شاه عباس کبیر، این هنر به اوج شکوفایی خود رسیده است. این پارچه نفیس به عنوان لباس اشراف و ثروتمندان مورد استفاده بود و بهعلاوه به کشورهای دیگر هم صادر میشد. شالترمه در زمان گذشته، مصارف متنوع و گوناگونی داشته است که از جمله میتوان دوختن لباسهای فاخر و اشرافی، پرده، جانماز و خلعتی را نام برد. از ترمه، پرده، بقچه، روسری، شال گردن، سجاده و سوزنی تهیه میکردند و در مراسم عروسی هدیهای نفیس به شمار میرفت (عناویان،۱۳۵۴، ۷). امروزه از این پارچه به عنوان پارچه مبلمان، پشتی و رومیزی هم استفاده میشود. مصرفکنندگان این پارچه در گذشته بیشتر رجال، اشراف و پادشاهان بودند، اما امروزه متقاضیان آن اقشار متوسط و بالای جامعه هستند که آن را به عنوان هدیه در عروسیها، اعیاد و مراسم رسمی و خانوادگی به یکدیگر هدیه میدهند. آغاز بافت ترمه را به شهرکرمان نسبت میدهند که بعدها این صنعت در شهر یزد نیز توسعه یافته است (بینام،۱۳۷۵، ۱۷۹). در گذشته ترمهبافی به عنوان صنعتی دستی مطرح بود و بافندگان آن به انگشتان باریک و ظریفی نیاز داشتند تا طرحهای ظریف و پیچیدهای ببافند. بهتدریج در شیوه بافت آن تغییراتی ایجاد شد. بافندهای به نام”رضا ترک”،از طراحان ترمه یزد، بافت ترمه با ماکو را عرضه کرد و ترمههای تولید شده به ترمه «رضا ترکی» معروف شدند که طرح آنها بتههای بزرگی داشت.
نقش اصلی در شالترمههای ایرانی بتهجقه (سرو خمیده) است. شاید علت انتخاب آرایه سرو توسط هنرمندان ایرانی به عنوان نقش غالب، مقاومت آن در برابر شرایط بد جوّی و سبز بودن همیشگی آن بوده باشد. بتهجقه، همان نقش سرو افکنده است که نشان راستی و فروتنی ایرانیان میباشد (شایستهفر،۱۳۸۸، ۲۰).
نمونههای شالهای ایران که در دوره صفوی تولید شدهاند با نمونه شالهایی که در دوره حکومت مغولان هند در کشمیر بافته شدهاند، که از نظر تاریخی با صفویان هم زمان میباشند، شباهت های زیادی در نقوش بهکار رفته دارند. این مسئله حاکی از تأثیرپذیری هنرِ بافندگان کشمیری از کارِ هنرمندان ایرانی است. در این دوره در کشمیر، شالهای نفیسی تهیه میشد که خواستاران زیادی در جهان داشت و بر اساس نمونههای موجود، عناصر تزئینی مشترکی از هنر ایران در آنها دیده میشود. در دوره صفوی که رشد و حمایت از هنر اسلامی شکل گرفت، ممالک اسلامی در زمینههای هنری و فرهنگی نظر ویژهای به ایران داشتند، لذا در آثار هنری خود از آرایههای تزئینی ایرانی بهره بسیار بردهاند.
شالبافی در ایران و کشمیر
شال (Shawl) پارچه ای است که روی سر یا شانهها قرار میگیرد و مردم هند از آن به عنوان لباس سنتی خود استفاده میکنند. این واژه از کلمه ایرانی، شال (shal) گرفته شده که به معنای پارچه پشمی نازک است (Pathak,2003, 7). شال در ایران و ایالت کشمیر هند تولید شده و از پارچههای نفیس در دنیا محسوب میشود. در منطقه کرمان، شال همان پارچه ترمهای است که با الیاف کشمیر تولید میشود. پژوهشگران در باره مبدأ آغاز شالبافی نظرات متفاوتی ارائه کردهاند. برخی از آنان معتقدند که ابتدا شال بافی در ایران آغاز شده و سپس توسط هنرمندان مهاجر ایرانی به کشمیر رفته و در آنجا رونق گرفته است. برخی از محققان نیز معتقدند که هنر شالبافی از کشور هند به ایران وارد شده و سپس گسترش یافته است (Dhamija,1989, 71). اگرچه به طور دقیق تاریخ آغاز شالبافی در ایران روشن نیست، اما رونق آن در ناحیه کرمان به سده ۱۲ه ق/۱۸م مربوط میشود. از سویی دیگر در ایالت کشمیر، منطقهای سرسبز در هیمالیا، تهیه و استفاده از شال اهمیت زیادی دارد و تأثیر هنر ایران در نقوش، مواد اولیه مصرفی و شیوههای بافندگی آن ثابت شده است (Andrew,2012,www.victoriana.com). شاه کشمیری در رساله «در فن شالبافی» مینویسد که،”با اوج رونق و رواج شالبافی در هند و بهخصوص در کشمیر، جمعیت قابل توجهی شامل بافندگان، رنگرزان، طراحان، تجار و … از این راه ارتزاق مینمودند. در زمان رونق شالبافی حدود هفتاد هزار نفر به شالبافی اشتغال داشتهاند (شاه کشمیری،۱۳۸۷، ۳۹۷). شال در ابتدا در قطعات باریک بافته میشد و سپس هنرمندی رفوگر، قطعات مختلف را با دقت فراوان بههم میدوخت تا یک قطعه بزرگتر بهدست آید، به نحوی که آن قطعه، یکپارچه به نظر میرسید. احتمالاً نامگذاری شال به ترمههای ایرانی و کشمیری به همین علت بوده است نه به علت استفاده از آن به عنوان شال یا شالکمری. اگرچه در کشمیر، قطعات شال کوچک بافته میشد، اما در ایران ابعاد بزرگتری داشت. همچنین در ایران شال برای دوختن لباس بهکار میرفت و لذا به کیفیت پشت پارچه اهمیتی نمیدادند و همواره قسمتهای اضافه نخهای پود در پشت پارچه به صورت آزاد قرار میگرفت (عناویان،۱۳۵۴، ۲۱). اگرچه شالهای کشمیری بهنحوی بافته میشد که بافندگان اضافه هر نخ پود را در رج بعدی به کار میبردند، بهطوری که پشت و روی پارچه یکسان بهنظر میرسید. آنچه که باعث شهرت ترمههای کشمیر گردیده، استفاده از نخی است که از کرک نوعی بز کوهی بهدست میآید که زیستگاه اصلی این بز در ارتفاعات هیمالیاست و شالبافان کشمیری به آن دسترسی داشتهاند. بافندگان ایرانی نیز از کرک بز کشمیری، که حیوانی بومی ناحیه کرمان است، یا الیاف پشم استفاده میکردند. کلاً الیاف کرک کشمیر از دو نوع حیوان به دست میآید، بز کشمیری اهلی (capra hircus) که در ایران و کشمیر و برخی از کشورها مانند ترکیه و افغانستان نیز پرورش مییابد و بزهای غیر بومی (Gillow,1999, 115). نمونههایی از شالهای ایرانی-هندی از قرن دوازده هجری/هجده میلادی برجا مانده است که مشابهتهایی با هم دارند. تقسیمبندی آنها عبارتست از (عناویان،۱۳۵۴، ۲۱)
ـ شال چهارقدی یا شال مربعی با طرح گل و حاشیههای باریک. گاهی شال، ترنج بزرگی در وسط زمینه دارد که یک چهارم آن نیز در گوشهها دیده میشود. طرح ترنج یا لچک و ترنج، از نقوش متداول در هنر ایران به خصوص قالیبافی است که یک ترنج مرکزی به یکی از اشکال دایره، لوزی یا بیضی در وسط اثر قرار میگیرد و گاهی یک چهارم آن در گوشه ها تکرار میشود. لچکها در چهار گوشه بافته می شوند و هر لچک شامل یک چهارم طرح ترنج مرکزی است. گاهی ترنج مرکزی همراه با کلالههایی نیز بهکار میرود، (تصویر۱).
تصویر۱ ـ شال چارقدی زمینه سرمهای، لچک ترنجی. قرن۱۱ه ق/ ۱۷م.
مأخذ: عناویان،۱۳۵۴، ۱۷۸
ـ شالکمربند که پارچه بلند و باریکی با چهار حاشیه طولی و یک حاشیه عرضی در یک طرف آن است. متداولترین نقش بهکار رفته در آن نقش بته است که بتههای مادربچه که نقش دو بته، یکی بزرگ و دیگری کوچک که بته کوچک در کنار و یا در درون بته بزرگ قرار میگیرد، اساس طرح بتههای این نمونههاست( تصویر۲) .
تصویر۲ ـ شال کمربند زمینه زرد با طرح بته مادربچه. قرن۱۲ه ق/ ۱۸.م
مأخذ: عناویان،۱۳۵۴، ۱۷۷
ـ شال بندی که نقشهای شبیه لانه زنبور دارد و شامل قابهایی است که داخل هر قاب آن یک گل یا بته بافته میشود. این طرح دارای شبکههای لوزی، مربع یا مستطیل شکل ساده است که بهصورت منظم تکرار میشود. درون هر بند، نقش بوته و گلی دیده میشود که بهصورت انتزاعی بهکار رفته است. بند دور قابها غالباً باریک و گاهی نیز با اسلیمی تزئین میشود( تصویر۳).
تصویر۳ ـ ترمه زمینه سفید ظریف کرمان با طرح بندی و بته جقه. قرن ۱۲ه ق/۱۸م.
مأخذ: عناویان،۱۳۵۴، ۱۳۸
ـ شال محرمات دارای طرح راهراه است که راههای آن دارای پهناهای متفاوتی است. این طرح راههایی عمودی دارد که میتوانند عرضهای متفاوت یا یکسانی داشته باشند. درون این راهها غالباً با نقوش گیاهی و انواع گلها پر میشود. این طرح دارای تکرار نقشمایه است که بهطور منظم در سراسر پارچه دیده میشود. در آثار هنری ایران فراوان از این طرح استفاده شده است. این طرح در شالهای کشمیری هند نیز فراوان به کار رفته است( تصویر۴).
تصویر۴ ـ شال محرمات کرمان. قرن۱۱ه ق/۱۷م.
مأخذ: عناویان،۱۳۵۴، ۱۵۷
طرحها و نقوش شال
نقشمایههای مشترک زیادی را میتوان در آثار هنری ایران و هند از دوره باستان مشاهده نمود که از جمله میتوان نقش مایههایی مانند درخت زندگی، درخت نخل، انواع گلها مانند نیلوفر آبی و بته را نام برد. پژوهشگران علل گوناگونی را در انتقال نقوش تزئینی ایرانی به هند و برعکس، برشمردهاند که از جمله میتوان به مهاجرت زرتشتیان، هنرمندان و صنعتگران ایران به هند، روابط مناسب بازرگانی، فرهنگی و سیاسی و وجود دین و آیین مشترک بالاخص در دوره گورکانیان هند که با دولت صفویه ارتباط نزدیکی داشتند، را نام برد.”هم دوره با صفویان کارگاههای بافندگی دو شهر مدرس (Madras) و ماسولیپاتنام (Masulipatnam) به ترغیب اکبرشاه گورکانی، پارچههای نخی تولید میکردند که با اقتباس از طرحها و بنمایههای ایرانی بود و محتملاً به همت دستهای از پیشهوران ایرانی، برای بازار ایران تدارک دیده شده بود (فریه،۱۳۷۴، ۱۶۸). لذا هنرمندان هندی برخی از نقشمایهها و شیوههای بافندگی را از ایرانیان اقتباس نموده و در منسوجات خود بهکار گرفتهاند. لذا در اینکه طرح شالهای ترمه کشمیر منشأ ایرانی دارد، تردیدی نیست (دیماند،۱۳۶۵، ۲۵۴). در دوره صفوی نقش بتهجقه و دیگر نقشهای ایرانی به هند عرضه شد و در شالهای کشمیر بهکار رفت و پس از آنکه شال کشمیر با نقش بتهجقه به ایران آمد، این نقش به «بتهکشمیری» و «بته ترمه» معروف شد (آذرپاد و حشمتی رضوی،۱۳۷۲، ۱۲۹). حضور هنرمندان ایرانی در دربار گورکانیان هند نیز بیتأثیر در گسترش نفوذ هنر ایران در هند نبوده است. بر اساس نوشتههای ابن بطوطه، بافندگان ابریشم خوزستان در کارگاه سلطان دهلی کار می کردند. شیوههای بافندگی و نقوشی که آنها به کار گرفتهاند، بر نقوش و تولید پارچههای هندی تاثیر گذاشته است (Agrawal,2003, 11). مسئله اساسی در شناخت طرحهای شال، تاریخ تغییر و تحول آنهاست. بررسی نقوش شالها نشان میدهد که نقش مایههای مورد استفاده در شالها از تنوع فراوانی برخوردارند. این نقوش شامل نقش مایههای تزئینی، گیاهی و نقوش هندسی میباشد. در بافت شال از ترکیب گلها، اسلیمیهای تجریدی، طرحهای هندسی و نقوش انتزاعی استفاده شده است که در این بخش به بیان آنها پرداخته میشود.
نقشمایههای تزئینی
کاربرد این نقوش مانند خطوط مستقیم و زیگزاگ میباشد. طرح متداول زیگزاگ، نمادی از امواج آب است که کاربرد آن در شال کشمیر نشان دهنده تأثیر هنرمندان ایرانی است و این طرح بر روی پارچهها و بناهای معماری ایرانی هم دیده میشود (Pathak,2003, 54). نگاره دیگر طرح مدالیون است که یک ترنج دایرهای، لوزی یا بیضی شکل در مرکز کار وجود دارد و یک چهارم ترنج در چهارگوشه شال دیده میشود که از نقوش مشترک بین شالهای ایران و کشمیر است. این طرح در آثار ایرانی، به خصوص قالی، با نام لچک و ترنج معروف است.
نقوش گیاهی
هنرمندان ایرانی اهمیت زیادی به کاربرد نقوش گلها و بوتهها میدادند و غالباً نقوش گیاهان و درختان را در کنار سایر موضوعات روی پارچه بهکار میبردند. کاربرد آرایههای گیاهی روی شالها با دقت و مهارت انجام شده و نقوش، با زیبایی و مهارت تمام بهکار رفتهاند. نقش گلها گاهی بهصورت یکسان است و گاهی بهصورت قرینه است. بافندگان در تزئین پارچهها از نقش گلهایی نظیر نسترن، نیلوفر، سرخ و سایر انواع استفاده کردهاند. نقش مایههایی مانند بته گل (چندگل یا تک گل)، انواع بتهجقه، ساقههای گردان و همچنین اسلیمیها نیز بهکار رفته است. در شالهای کشمیری نقش ردیف گیاهان با پرندگان که از نقوش متداول ایرانی می باشد، به وفور استفاده شده است. یکی از آرایههایی که در طول هزاران سال در هنرهای ایرانی به کار رفته، نگاره معروف به بته/ بتهجقه است که در هنرهای ایران مانند قالی، قلمکار، مینیاتور، تذهیب و کاشی دیده میشود و از نقشمایههای اصلی در شال محسوب میگردد. در آثار هنری هند تا قبل از قرن ۱۰ه ق/۱۶م اثری از این نقشمایه بهدست نیامده است. این آرایه که نقشمایه اولیه و اصلی شال است، اولین بار در دوره سلاطین مسلمان کشمیر، خصوصاً سلطان زینالعابدین، در شالبافی کشمیر بهکار رفته است. این سلطان طرحهای تزئینی را از ایران به کشمیر برده است و صنعت شالبافی کشمیر هنگامی رونق گرفته که بافندگان ایرانی به کشمیر مهاجرت کردهاند. معمولاً درون بتهجقهها را با نگارههای گوناگونی مانند گلها، اسلیمیها و بتهجقه کوچک تزئین میکنند. آثار نمایان نقشمایه بته در هنرهای ایرانی پیش از اسلام و بعد از آن فراوان است. شکل اولیه آن به صورت بال هما و سیمرغ در هنر هخامنشی دیده میشود. در دوره اسلامی نیز کاربرد آن گسترش یافته است، بهنحوی که در دوره صفویه بر قالیهای درباری دیده میشود. هنرمندان ایرانی نه تنها نقشها و طرحهای تازهای به شال کشمیر ارزانی داشتند، بلکه شال بافان هندی را با شیوههایی آشنا کردند که در بافتههای هندی سابقه نداشته است (پرهام،۱۳۸۴، ۱۲-۸). از دیگر طرحهای رایج در شال هندی، طرح اسلیمی است که اسلیمیها به دور بوتهای پیچیده شدهاند. هنرمندان ایرانی قرنها این طرح را در قالیهای اصفهان و شیراز بهکار بردهاند و طرحهای قالی و انواع گلها راه خود را در صنعت شال بافی باز کردهاند. یکی از طرحهای معروف شال، بته قجری (Qajar) است، زیرا شباهت با بته در نقاشیهای دوره اولیه قاجار دارد. در این دوره شال کشمیری اهمیت زیادی در ایران داشت بهخصوص در دوره فتحعلی شاه قاجار، بهای زیادی به آن داده می شد و ایرانیها بهعنوان لباس و شال کمر استفاده میکردند. در این زمان بته شکل کشیدهای یافت و به شکل جواهری در آمد که اشراف ایرانی و هندی آن را روی تاج یا سربند خود استفاده میکردند که به آن جقه (jigeh) می گفتند (Ames,2004, 84).
نقوش هندسی
خطوط مورب، اشکال هندسی و زیگزاگ در تزئین شالها بهوفور بهکار رفتهاند. از اشکال هندسی و قابها برای جداسازی نقوش و فضاها در سطح پارچه استفاده شده است. در بافت شال، کاربرد نقاط، انواع خط، اشکال دایرهای و ترنجهایی با اشکال گوناگونی که درون هر یک نقشی دیده میشود، بسیار متداول است.
البته کمتر شالی را میتوان مشاهده نمود که فقط با اشکال هندسی تزئین شده باشد و غالباً سطح زمینه پارچه با اشکال انواع گیاهان تکمیل شده است. هم چنین نقوشی مانند خطوط عمودی، خانههایی به شکل مربع، مستطیل ساده افقی، عمودی و یا لوزی بهکار رفتهاند. طرحهای دایرهای شکل را مدالیون یا ترنج مینامند که به عنوان قاب تزئینی به کار میروند.
بررسی تطبیقی نقوش شالهای ایران و کشمیر
برای بررسی و مقایسه نقوش بین شالهای ایران و کشمیر، چند نمونه که از نظر ظاهری شباهت بسیار به یکدیگر داشتند انتخاب شدند تا با استفاده از آنالیز نقوش و شیوه قرارگیری آرایههای موجود در این پارچهها، نقاط اشتراک و افتراق آنها معین گردد. نمونههای انتخاب شده دارای طرح شاخ گوزنی هستند.
شاخ گوزنی به نگارههایی اطلاق میشود که به صورت پیچ و خمهایی شبیه شاخ گوزن در پارچه ظاهر میشود. این نگاره عموماً به صورت تفکیککننده فضاهای تزئینی پارچه ظاهر شده و سرتاسر شال را تقسیمبندی میکند (زکریاییکرمانی، ۱۳۸۸، ۱۵۸). در تصویر۵ نمونهای از شال کشمیری دیده میشود که دارای زمینه سفید رنگ با طرح شاخ گوزنی و بته میباشد.
تصویر۵ ـ شال سفید طرح شاخ گوزنی و بته. کشمیر. قرن ۱۲ه ق/۱۸م.
مأخذ: عناویان،۱۳۵۴، ۹۵
تصویر۶ ـ شال سفید کرمان با دو رنگ. طرح شاخ گوزنی و بته جقه. قرن ۱۲ه ق/۱۸م.
مأخذ: عناویان،۱۳۵۴، ۱۴۳
نمونه نشان داده شده در تصویر۶ نیز شال کرمان است و طرح شاخ گوزنی و بته دارد. هر دو نمونه فوق مربوط به سده ۱۲ه ق/۱۸م میباشند و نقش واحدی را تحت عنوان «شاخ گوزنی» نشان میدهند، چگونگی تأثیرپذیری از طبیعت بر این نقش به صورتی کاملاً تجریدی دیده میشود. خطوطی پیچیده شبیه به شاخ گوزن در کل اثر نمایان است که در بین آنها نقوش گلها و بوتهها بافته شده است. آنالیز خطی این نمونهها که در تصاویر ۷ و ۸ نشان داده شده است، به وضوح نقش شاخ گوزنی که بر زمینه کار مسلط است را نشان میدهند. طرحهای ترکیببندی مبتنی بر اثر دیدگانی هستند. خطهای هدایتگر نیازی ندارند که همواره کاملاً قابل رویت باشند، زیرا چشم انسان قادر است عناصر را کامل سازد (مانته، ۱۳۶۸، ۱۸). به همین دلیل با اینکه خطوط طرح در بعضی قسمتها صاف است، اما به علت منحنی بودن بعضی بخشهای دیگر، حس فرم منحنی و مدور در کل اثر دیده میشود.
یکی از اشکال و نمادهایی که با جاودانگی پیوند دارد، نماد دایره است. در حقیقت، انسان جاودانگی را در این نماد تجسم کرده است. “دایره مظهر بینهایت است؛ این شکل هندسی شروع و انجامی ندارد و نشانه کمال و توازن میباشد. هر چند که دایره ابتدا و انتهایی ندارد، اما تمیز دادن نقطههای ممتازی بر روی محیط آن ممکن میباشد، این نقطهها در بالا و پایین و در چپ و راست محیط دایره واقع هستند که نیم دایرهها و ربع دایرههایی را ممکن میسازند” (مانته، ۱۳۶۸، ۷۰). یکی از ویژگیهای مهم هر نمادی، شناور بودن آن است. لذا نماد دایره نیز از این قاعده مستثنی نیست. دایره گاهی تجلی قداست میگردد، گاه آفرینش کیهانی را تکرار میکند و گاهی مفهوم بینهایت را نشان میدهد. گذشتگان معتقد بودند که فضاهای دایرهای و حلقهای، حافظ و نگهدار هر چیزی است که درون آن قرار گرفته است. لذا دایره از آن جاییکه فاقد آغاز و پایان و فراز و فرود است، نوعی کمال اولیه و تمامیت و کلیت را القا میکند (بزرگ بیگدلی، ۱۳۸۶، ۸۸)
تصویر۷ ـ خطوط نشان دهنده نقش شاخ گوزنی در شال کشمیر. مأخذ، نگارندگان
تصویر۸ ـ خطوط نشان دهنده نقش شاخ گوزنی در شال کرمان. مأخذ، نگارندگان
از نمونههای فوق به وضوح دیده میشود که هنرمندان نقش شاخ گوزن را همراه با نقوش تزئینی دیگری، مانند نقوش گیاهی بهکار بردهاند. در این حالت هنرمند بین جزئیات نقش هماهنگی ایجاد نموده تا توجه بر نقش شاخ گوزن بر سایر عناصر پارچه تأثیر نگذارد. بنابر این تصویر بتهجقه با نقش شاخ گوزن همراه شده است. در این پارچهها نقوش بتهجقه به صورت نگاره اصلی در تزئین زمینه بهکار رفته است.
تأثیر از طبیعت که در هر دو نمونه متأثر از نقوش گیاهی و جانوری است، شیوه ساده کردن نقشها و تجریدی بودن آنها از مهمترین شاخصههای هنرهای سنتی است. در نمونه کشمیری، شاخ گوزن به صورتی درهم و آشفتهتر در طرح خودنمایی میکند به گونهای که انتهای برخی از شاخگوزنیها به نقش بوته متصل میشود. واحد تکرار نقش بتهجقه در نمونه کشمیری بهصورت ردیفهای مورب و بدون نظم و ریتم دیده میشود. در حالی که نقش شاخ گوزنی نمونه پارچه بافت کرمان، کاملاً تفکیک شده و مجزا از سایر نقوش در کل اثر چرخیده و به صورت مستقل نشان داده شده است و در عین حال سعی شده رنگ یک شاخ گوزن از شاخ دیگر آن مجزا شود تا تفکیک بیشتری صورت پذیرد.
لذا در زمینه نمونه بافت کرمان بته جقهها لطیفتر و با انحنای بیشتر و با نظم خاصی بهکار رفتهاند و جهات تمامی آنها در یکسو قرار دارد. آنالیز نقوش بته در هر دو نمونه شیوهای یکسان را نمایش میدهد. درون بتههای هر دو نمونه گیاه گلداری است که ریشه آن درون گلدانی قرار دارد که دور این گیاه با خطوط اسلیمی به شکل بته، مجدداً احاطه شده و تزئینات گیاهی فاصله مرزی بین دو بته اصلی و محیط در درون بته اصلی را پرکرده است. گل در فرهنگ ایران، نمادی از زیبایی و لطافت است و هر چیزی را بخواهند زیبا و لطیف تعبیر کنند به گل تشبیه میکنند (زکریایی کرمانی،۱۳۸۸، ۱۴۰). نقوش گیاهی مجموعهای از گلها، گیاهان، بوتهها و درختچهها است که گاهی یکسان هستند و گاهی متفاوت و جدا از هم اما با نظم و تقارن که بههم پیوسته و متصل هستند، بهکار میرود (پرهام، ۱۳۶۴، ۲۳۳).
تصویر۹ـ نحوه قرارگیری بتهها و شاخ گوزنی در شال کشمیر
تصویر۱۰ـ نحوه قرارگیری بتهها وشاخ گوزنی در شال کرمان. مأخذ: نگارندگان
نحوه قرارگیری بتهها و شاخ گوزنی در شال کشمیر و شال کرمان در تصاویر ۹ و ۱۰ دیده میشود. قدرت در طراحی و تفکیک نقش در نمونه کرمان بهگونهای است که گل بوتههای طراحی شده در آن بسیار لطیفتر و مشخصتر از نمونه کشمیری به نظر میرسند و شال بافتی دقیقتر و منظمتری دارد. در نمونه پارچه کشمیر، گل بوتهها نامنظم است.یکی دیگر از مهمترین نقوش کاربردی در تهیه شال، نقش محرمات (راهراه) است که دو نمونه شال از کشمیر و ایران در تصاویر۱۱ و ۱۲ نشان داده شده است.
تصویر۱۱ـ ترمه راهراه کشمیری. قرن۱۱ه ق/۱۷م. مأخذ: عناویان،۱۳۵۴، ۱۰۹
تصویر۱۲ـ ترمه راهراه خراسان یا کرمان. قرن قرن۱۱ه ق/۱۷م. مأخذ: عناویان،۱۳۵۴، ۱۶۳
طرح محرمات یکی از طرحهای متداول در هنرهای سنتی ایران است که انواع و اقسام نقوش و حتی گاه خط و کتیبه درون فضای راهها را تکمیل میکنند. در دو نمونه انتخاب شده از شالهای کشمیر و ایران که هر دو نقش محرمات یا راهراه دارند، تشابهات و تفاوتهایی به چشم میخورد که نشان از قدرت و دقت طراحان و بافندگان است. نقش هر دو نمونه شامل راههایی با پهناهای مساوی است. درون هر راه با نقشمایههای گیاهی و گلها تزئین شده است که دارای واحد تکرار شونده میباشند. در نقش نمونه کرمان، برگهایی که در بین خطوط راهراه طراحی شدهاند، دارای انحنای بیشتری بوده و لطیفتر هستند، در حالی که در نمونه کشمیری، برگها با انحنای کمتر و به صورت تقریباً خط مستقیم طراحی شدهاند و شکلی هندسیتر به خود گرفتهاند، به تصاویر ۱۳ و ۱۴ مراجعه شود.
تصویر۱۳ـ نقش برگ در شال کشمیر و طرح خطی نقش برگ. مأخذ: نگارندگان
تصویر۱۴ـ نقش برگ در شال کرمان و طرح خطی نقش برگ. مأخذ: نگارندگان
تصویر۱۵ـ فرم قرارگیری برگها و گلها در شال کشمیر و طرح خطی آن. مأخذ: نگارندگان
تصویر۱۶ـ فرم قرارگیری برگها و گلها در شال کرمان و طرح خطی آن. مأخذ: نگارندگان
پ
آنالیز خطی فرم قرارگیری برگها و گلها، نظم و ریتم خاصی را در هر دو نمونه نشان میدهد. خطوط منحنی در نمونه شال کرمان نسبت به خطوط راست موجود در نمونه کشمیر نشان از لطافت و زیبایی بیشتر نقش برگهای پارچه کرمان بر نمونه کشمیری که هندسی است، دارد.در جمع بندی نهایی، تشابهات نقش مایهها را در این نمونهها می توان به شرح زیر طبقهبندی نمود،
– واحد تکرار، طرح پارچهها دارای واحد تکرار شونده هستند و نقش گیاهان، گلها و نقوش هندسی بیشترین نقوش بهکار رفته در زمینه کار هستند. تکرار طرحها یا در یک جهت یا در جهات مختلفی دیده میشود.
– استفاده از فرم، نقوش این پارچهها بر مبنای اشکال هندسی، منحنی یا دایرهای مانند شکل گرفته است. سطوح پارچهها با تصاویری نقش شدهاند که غالباً گیاهی هستند.
– تکرار، تکرار نقشمایه اصلی در این پارچهها به وفور دیده میشود. این تکرارها
غالباً منظم است و از الگوی خاصی تبعیت میکند.
– رعایت تناسب، در این پارچهها نوعی تناسب و هماهنگی میان نقش مایهها و نقوشی که در زمینه استفاده شده است، به چشم میخورد. زمینه منسوجات غالباً با کاربرد تصاویری از گیاهان و گلها تکمیل شده است.
نتیجه
در تمامی ادوار زندگی بشر و در اغلب فرهنگها و تمدنها، صنعت نساجی و منسوجات اهمیتی سرشار داشتهاند. بافتن پارچه، چه از لحاظ تولید پوشاک و چه از نظر آفرینشِ آثار هنری و فاخرِ صرف، همواره مورد نظر بوده است. شالهای ایران و کشمیر نیز از فاخرترین منسوجات مورد استفاده در قرن۱۲ق/۱۸م بوده است. بر همین اساس دو نمونه شال کرمان و کشمیر مورد بررسی قرار گرفت و این نتیجه بهدست آمد که طرح و نقش بهکار رفته در شالهای کرمان در عین لطافت دارای ترکیببندی منسجم، منظم و استوار بوده اما عناصر تصویری در شالهای کشمیر ثبات اجزایی شالهای کرمانی را ندارند. بنابر عقیده اغلب محققین و بر اساس برتری ترکیببندی نقوش شالهای کرمان نسبت به شالهای کشمیر، قاعدتاً خاستگاه اصلی این هنر ایران بوده و این هنر از ایران به کشمیر منتقل شده در آنجا توسعه یافته است. از آنجا که عناصر طبیعت در جهان واقع مختلف هستند اما در مجموع یک کل واحد را تشکیل میدهند، هنرمندان ایرانی که ساحت هنرشان عالم خیال و فضای تجریدی بوده از این ویژگی استفاده کرده و در عالم تجرید، عناصر گوناگون حیوانات و گیاهان را به نحوی در کنار هم و مرتبط با یکدیگر قرار دادهاند که مجموع اجزاء تداعیگر یک کل واحد هستند. ویژگیهای این پارچهها این است که واحد تکرار طرحها در یک جهت یا در جهات مختلفی دیده میشود. همچنین نقوش این پارچهها بر مبنای اشکال هندسی منحنی یا دایرهای مانند تشکیل شده است که تکرار نقشمایه اصلی به صورت منظم بوده و از الگوی خاصی تبعیت میکند. با توجه به تناسب و هماهنگی میان نقشمایهها و نقوشی که استفاده شده است، زمینه منسوجات با نقوش گیاهان تزئین شده است.